با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Double

ˈdʌbl ˈdʌbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    doubled
  • شکل سوم:

    doubled
  • سوم‌شخص مفرد:

    doubles
  • وجه وصفی حال:

    doubling
  • شکل جمع:

    doubles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
دو برابر، دوتا، جفت، دولا، دوسر، المثنی، هم‌زاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Their prices are double ours.
- قیمتهای آن‌ها دو برابر قیمتهای ما هستند.
- The college had double the number of expected students.
- آن دانشکده دو برابر انتظار شاگرد گرفت.
- to pay double fare
- دو برابر کرایه دادن
- Letters written on double sheets of stationary.
- نامه‌هایی که روی کاغذ تاخورده، نوشته شده بود.
- a double consonant
- آواک دوگانه (حرف بی‌صدای مضاعف)
- a double standard
- معیار دو جور (تبعیض‌آمیز)
- the double gift of seeing and hearing
- نعمت‌های دوگانه‌ی دیدن و شنیدن
- an egg with a double yolk
- تخم دو زرده
- a double agent
- جاسوس دوجانبه
- He speaks with a double tongue.
- او با دورویی حرف می‌زند.
- a double gin and tonic
- (مشروب) جین و تانیک دوبل
- a double bed
- تختخواب دو نفره
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
دو برابر کردن، مضاعف کردن، دولا کردن، تا کردن (با up )
- to double the bandage
- نوار زخم‌بندی را دولا کردن
- She doubled the blanket before putting it on the bed.
- قبل از آن که پتو را روی بستر بگذارد آن را دولا تا کرد.
- The animal doubled on its tracks.
- حیوان جهت خود را (کاملاً) تغییر داد.
- They doubled his salary.
- حقوق او را دو برابر کردند.
- The prices have more than doubled.
- قیمت‌ها بیش از دو برابر شده‌اند.
- The world population is doubling every thirty- five years.
- جمعیت دنیا هر سی و پنج سال دو برابر می‌شود.
- They doubled the Cape of Good Hope.
- آن‌ها دماغه‌ی امید را دور زدند.
- This sofa can double as a bed.
- این مبل تبدیل به تختخواب می‌شود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adverb
دو برابر، جفت
- He charged us double.
- او دو برابر از ما (پول) گرفت.
- to ride double
- دو ترکه سوار شدن
- He was bent double with age.
- پیری کمر او را خم کرده بود.
noun countable
دوتا، دو برابر، جفت
- He looks like your double!
- او عین تو است!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد double

  1. adjective in a pair
    Synonyms: as much again, bifold, binary, binate, coupled, dual, dualistic, duple, duplex, duplicate, duplicated, geminate, paired, repeated, second, twice, twin, twofold, two times
    Antonyms: single
  2. noun something which exactly resembles another
    Synonyms: angel, clone, companion, coordinate, copy, counterpart, dead ringer, duplicate, image, impersonator, lookalike, match, mate, picture, portrait, reciprocal, replica, ringer, simulacrum, spitting image, stand-in, twin
  3. verb make two of; make twice as large
    Synonyms: amplify, augment, dualize, dupe, duplicate, duplify, enlarge, fold, grow, increase, infold, loop, magnify, multiply, plait, pleat, plicate, redouble, repeat, replicate, supplement
    Antonyms: disect, divide, halve

Phrasal verbs

  • double back

    1- تا کردن یا لا زدن 2- (از همان راه آمده) بازگشتن

  • double up

    در اتاق یا تختخواب یک نفره شریک شدن

Collocations

  • bend double

    خمیده شدن، (پشت انسان) خم شدن، دولا شدن

Idioms

  • at the double (or on the double)

    (عامیانه) زود، به سرعت، بی‌معطلی

  • double in brass

    (عامیانه - علاوه بر کار معمولی یا تخصصی خود کاری را کردن) کاراضافی کردن

ارجاع به لغت double

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «double» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/double

لغات نزدیک double

پیشنهاد بهبود معانی