با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Copy

ˈkɑːpi ˈkɒpi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    copied
  • شکل سوم:

    copied
  • سوم‌شخص مفرد:

    copies
  • وجه وصفی حال:

    copying
  • شکل جمع:

    copies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun A2
رونویس، کپی، روگرفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun
تصویر و نسخه، نسخه، نسخه‌برداری، جلد
noun
(کتاب و غیره) نسخه‌ی چاپی، (روزنامه و غیره) عدد، مطلب قابل درج (در روزنامه یا رمان و غیره)
verb - transitive
کپی کردن، رونویسی کردن
- He gave me a copy of the letter.
- رونوشت نامه را به من داد.
- He gave me a copy of his new book.
- یک نسخه از کتاب تازه‌ی خود را به من داد.
- an event that made good copy
- رویدادی که کاملاً قابل درج بود
- He copied the letter.
- او نامه را رونوشت کرد.
- Other writers tried to copy his style.
- نویسندگان دیگر کوشیدند سبک او را تقلید کنند.
- Don't copy your brother!
- از برادرت تقلید نکن!
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
نسخه برداری کردن، تقلید کردن
verb - transitive verb - intransitive
(برای گرفتن و دادن تأیید در مخابره رادیویی در ارتش و غیره) دریافت شد؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد copy

  1. noun duplicate, imitation
    Synonyms: archetype, carbon, carbon copy, cast, clone, counterfeit, counterpart, ditto, ectype, effigy, ersatz, facsimile, forgery, hard copy, image, impersonation, impression, imprint, likeness, microfiche, mimeograph, miniature, mirror, model, offprint, parallel, pattern, photocopy, photograph, photostat, portrait, print, reflection, replica, replication, representation, reprint, reproduction, rubbings, similarity, simulacrum, simulation, study, tracing, transcript, transcription, type, Xerox
    Antonyms: original, origination, source
  2. verb duplicate
    Synonyms: carbon, cartoon, clone, counterfeit, delineate, depict, ditto, draw, dupe, engrave, engross, fake, forge, imitate, knock off, limn, manifold, mimeo, mirror, mold, paint, paraphrase, photocopy, photostat, picture, plagiarize, portray, reduplicate, reflect, repeat, replicate, represent, reproduce, rewrite, sculpture, simulate, sketch, stat, trace, transcribe, Xerox
  3. verb imitate
    Synonyms: act like, ape, burlesque, do, do a take-off, do like, echo, embody, emulate, epitomize, fake, follow, follow example, follow suit, go like, illustrate, incarnate, knock off, make like, mimic, mirror, mock, model, parody, parrot, personify, phony, pirate, play a role, prefigure, repeat, sham, simulate, steal, take leaf out of book, take off, travesty, typify
    Antonyms: be original

Phrasal verbs

Collocations

  • copying machine

    دستگاه پلیکپی (یا فتوکپی)، دستگاه رونوشت ساز

  • make a copy (of)

    رونوشت (تهیه) کردن، کپی کردن

ارجاع به لغت copy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «copy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/copy

لغات نزدیک copy

پیشنهاد بهبود معانی