Simulate

ˈsɪmjəleɪt ˈsɪmjəleɪt ˈsɪmjəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    simulated
  • شکل سوم:

    simulated
  • سوم‌شخص مفرد:

    simulates
  • وجه وصفی حال:

    simulating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb C1
صوری، وانمود کردن، به‌ خود بستن، مانند بودن، تقلیدکردن، شباهت داشتن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive adjective adverb
شبیه سازی کردن، تشبیه کردن
- to simulate interest
- تظاهر به علاقه‌مندی کردن
- an insect simulating a leaf
- حشره‌ای که خود را همگون برگ می‌کند (به‌صورت برگ درمی‌آورد)
- simulated fur
- خز مصنوعی
- a simulated attack
- حمله‌ی ساختگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد simulate

  1. verb pretend, imitate
    Synonyms: act, act like, affect, ape, assume, bluff, borrow, cheat, concoct, copy, counterfeit, crib, deceive, disguise, dissemble, do, do a take-off, do like, equivocate, exaggerate, fabricate, fake, favor, feature, feign, fence, gloss over, invent, knock off, lie, lift, make believe, mimic, mirror, misrepresent, phony, pirate, play, playact, pose, prevaricate, put on, put on an act, replicate, reproduce, resemble, steal
    Antonyms: be real

لغات هم‌خانواده simulate

ارجاع به لغت simulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «simulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/simulate

لغات نزدیک simulate

پیشنهاد بهبود معانی