گذشتهی ساده:
concoctedشکل سوم:
concoctedسومشخص مفرد:
concoctsوجه وصفی حال:
concoctingدرست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، ترکیب کردن، پختن، گواریدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to concoct a drink from lemon juice, sugar, etc.
از آب لیمو و شکر و غیره مشروب ساختن
to concoct an excuse
بهانهای تراشیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «concoct» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concoct