گذشتهی ساده:
envisionedشکل سوم:
envisionedسومشخص مفرد:
envisionsوجه وصفی حال:
envisioningمجسم کردن (پیش چشم)، تصور کردن، در نظر آوردن، خیال کردن، پیشبینی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She envisioned a career in teaching.
او شغلی در تدریس را پیش چشم مجسم کرد.
He came to an end his school master had envisioned.
عاقبت او همانطور شد که معلمش پیشبینی کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «envision» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/envision