گذشتهی ساده:
beheldشکل سوم:
beheldسومشخص مفرد:
beholdsوجه وصفی حال:
beholdingدیدن، مشاهده کردن، نظاره کردن، (در وجه امری) ببین، اینک، هان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His eyes had never beheld such magnificence.
چشمانش هرگز چنین جاه و جلالی را ندیده بود.
Behold, see with your own eyes!
از دیده نظر کن هان!
Behold God's messenger!
پیامبر خدا را نظاره کن!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «behold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/behold