گذشتهی ساده:
eyedشکل سوم:
eyedسومشخص مفرد:
eyesوجه وصفی حال:
eyeingشکل جمع:
eyesکالبدشناسی چشم، دیده، بصر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
He opened his eyes.
او چشمان خود را باز کرد.
What color are your eyes?
چشمهای شما چه رنگی است؟
I have blue eyes.
چشمهای من آبی است.
گیاهشناسی گره (روی سیبزمینی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As I dug up the potato, I noticed the eyes starting to sprout.
وقتی سیبزمینی را از خاک درآوردم، متوجه شدم گرهها شروع به جوانه زدن کردهاند.
The potato had several eyes, indicating that it was ready to be planted.
سیبزمینی چندین گره داشت که نشان میداد آمادهی کاشت است.
سوراخ (سوزن)
The eye of the needle was too small for the thick thread.
سوراخ سوزن برای آن نخ ضخیم خیلی کوچک بود.
Without good light, it can be hard to see the eye of the needle.
بدون نور خوب، دیدن سوراخ سوزن دشوار است.
نگاه کردن، ورانداز کردن، نگریستن، نظر افکندن، چشم انداختن
The natives kept eyeing us.
بومیها مرتب به ما نگاه میکردند.
The detective eyed them suspiciously.
کارآگاه با سوء ظن به آنها نگریست.
After greetings, he eyed the letter the lass had brought.
پس از سلام و احوالپرسی به نامهای که دخترک آورده بود، نظر افکند.
بینایی
I couldn't believe my eyes when I saw the breathtaking view of the majestic mountains.
با دیدن منظرهی خیرهکنندهی کوههای باشکوه نمیتوانستم بیناییام را باور کنم.
The hawk's eye allowed it to spot its prey from a great distance.
بینایی شاهین به او این امکان را میداد که طعمهاش را از فاصلهی دور تشخیص دهد.
نگاه، نظر
The crowd's eyes followed the ball.
نگاههای جمعیت توپ را دنبال میکرد.
The couple locked eyes across the crowded room.
نظر این زوج در اتاق شلوغ به هم قفل شد.
توجه
It caught my eye.
توجه مرا جلب کرد.
The detective had his eye on the suspect for weeks.
توجه کارآگاه هفتهها معطوف مظنون بود.
(از) دیدگاه، (از) نظر (قانون و بیننده و غیره) (معمولاً بهصورت جمع میآید)
in the eyes of the law
از دیدگاه قانون
I believe that beauty is in the eye of the beholder.
معتقدم زیبایی در چشم بیننده است (زیبایی بستگی به سلیقه دارد).
جانورشناسی خال (روی پرهای دم طاووس)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
Each eye on the peacock's tail was a unique work of art.
هر خال روی دم طاووس اثر هنری منحصربهفردی بود.
She admired the peacock's eyes.
خالهای طاووس را تحسین کرد.
حلقه، مادگی (روی قزنقفلی و غیره)
The fisherman carefully tied an eye to his fishing line
ماهیگیر با دقت حلقه را به نخ ماهیگیریاش بست.
The tailor sewed an eye onto the garment.
خیاط مادگی را به لباس دوخت.
آبوهوا چشم، مرکز (طوفان)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
Scientists studied the eye of the cyclone to better understand its structure and behavior.
دانشمندان چشم طوفان را برای درک بهتر ساختار و رفتار آن مطالعه کردند.
A satellite image showed the eye of the typhoon.
تصویر ماهوارهای مرکز طوفان را نشان داد.
گیاهشناسی وسط، مرکز (گل) (بهویژه زمانی که رنگ یا علامت متفاوت داشته باشد)
The eye of the daisy was a rich yellow.
وسط مینای چمنی زرد پررنگ بود.
The eye of the petunia had a purple hue.
مرکز گل اطلسی به رنگ ارغوانی بود.
گرده (گوشت)
The butcher carefully sliced the eye.
قصاب با دقت گرده را ورقهورقه کرد.
The chef marinated the eye of beef.
سرآشپز گردهی گوشت گاو را مرینیت کرد.
هر چیز چشممانند، چشمی
A magic eye opens and closes the door.
یک چشم الکتریکی در را باز و بسته میکند.
The camera has a high-quality eye for capturing detailed images.
این دوربین دارای چشمیای باکیفیت برای ثبت تصاویر باجزئیات است.
مجازی مرکز، نقطهی کانونی
The company's new product quickly became the eye of attention in the market.
محصول جدید این شرکت بهسرعت به مرکز توجه بازار تبدیل شد.
the eye of the debate
نقطهی کانونی مباحثه
قدیمی به نظر رسیدن، به نظر آمدن
The situation eyed to be getting worse.
به نظر میرسید وضعیت بدتر میشود.
She eyes tired.
به نظر میآید خسته است.
(ارتش) نظر به راست (یا به چپ)
صاحبنظر بودن، سعهی نظر داشتن، خبره بودن
چشم شویه
تا آنجا که چشم کار میکند
keep a wary eye on (something)
با احتیاط (چیزی را) پاییدن، دقیقاً مواظب بودن
بسیار متوجه، چهارچشمی
معاملهی بهمثل، تلافی
توجه کسی را جلب کردن
چشم چرانی کردن، با تحسین نگاه کردن
(امریکا - عامیانه) با چشم علامت دادن، با چشم دعوت کردن
صاحبنظر بودن، سعهی نظر داشتن، خبره بودن
پاییدن، مواظب بودن، توجه کردن از
(عامیانه) علاقهمند بودن، (بسیار) خواستن، طالب بودن
(عامیانه) هرگز، ابداً، تو بمیری
(ناوبری) در جهت مخالف باد
1- در نظر همگان، در ملاء عام 2- مشهور، شناخته، اجتماعی
مواظبت کردن از، پاییدن
چشم به راه بودن، (از دور) پاییدن
keep one's eye open (or peeled)
هشیار بودن، مواظب بودن
دیدن، نظر افکندن
نگاه عاشقانه یا دعوت آمیز کردن به
حواس خود را جمع کردن، ارشاد کردن یا شدن، چشم و گوش کسی را باز کردن
1- موجب شگفتی کسی شدن 2- از خواب غفلت بیدار کردن، چشم و گوش کسی را باز کردن
اجمالاً نظر کردن، مرور تند کردن، تند خواندن
کاملاً در توافق بودن، همعقیده بودن، توافق داشتن
بهآسانی یادگرفتن، مثل فوت آب بلد بودن
از نگاه کردن به چیزی یا فکر کردن دربارهی آن خودداری کردن، چشم بر بستن
the eyes are bigger than the stomach
آرزوهای انسان همیشه بیش از نیاز واقعی اوست
the eyes are the mirrors of the soul (or mind)
چشم دریچهی روح (یا اندیشه) است
به منظور، با توجه به، با در نظر گرفتن
in the teeth of the wind (or in the wind's eye)
درست در جهت مخالف باد
نور چشم، بسیار عزیز، (چیزی یا شخصی) عزیز و گرانبها
کاملاً در توافق بودن. همعقیده بودن. همنظر بودن. تفاهم داشتن.
(عامیانه) تعجب خود را نشان ندادن
خاشاک در چشم، ندیدن عیوب خود و ذکر عیوب کوچکتر دیگران
beauty is in the eye of the beholder
زیبایی بستگی به سلیقه دارد، علف باید به دهن بزی مزه کند
چشم الکترونیکی
در یک چشمبههمزدن، مثل برق و باد، خیلی سریع
چشم بد زدن (به)، چشم زدن
there is more to it than meets the eye
از آنچه در ظاهر به نظر میرسد بیشتر است، باطن امر پردامنهتر از ظاهر آن است
نظر کلی، دید اجمالی
(عامیانه) برای احتراز از خطر و غیره هشیار بودن، مواظب اوضاع بودن
کلمه "eye" در زبان انگلیسی به معنای "چشم" است و به عنوان یکی از اجزای مهم بدن انسان و بسیاری از موجودات زنده شناخته میشود. چشمها به ما این امکان را میدهند که جهان را ببینیم و اطلاعات بصری را پردازش کنیم. در ادامه به معانی، توضیحات و نکات جالب درباره چشم (eye) میپردازیم.
معانی و توضیحات
1. چشم (Eye): اصلیترین معنی این کلمه، عضوی است که وظیفه بینایی را بر عهده دارد. چشمها نور را دریافت و به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند که به مغز ارسال میشود. مغز این سیگنالها را پردازش کرده و تصویر را تشکیل میدهد.
2. چشم در فرهنگها: چشمها در بسیاری از فرهنگها و ادبیات به عنوان نماد آگاهی، دانایی و بینش شناخته میشوند. به عنوان مثال، در برخی از فرهنگها، "چشم سوم" به معنای درک عمیقتر و شهود معنوی به کار میرود.
3. چشم در علم: چشمها دارای ساختار پیچیدهای هستند. آنها شامل اجزایی مانند قرنیه، عدسی، شبکیه و عصب بینایی هستند. هر یک از این اجزا نقش خاصی در فرآیند بینایی ایفا میکنند. به عنوان مثال، قرنیه نور را به داخل چشم میشکافد و عدسی آن را بر روی شبکیه متمرکز میکند.
نکات جالب
1. تنوع چشمها: رنگ چشمها میتواند متنوع باشد. رنگهایی مانند قهوهای، آبی، سبز و خاکستری در انسانها رایج هستند. این تنوع به دلیل وجود ملانین در عنبیه چشم و وراثت است.
2. چشمهای حیوانات: بسیاری از حیوانات چشمهایی با ساختار و عملکرد متفاوت دارند. به عنوان مثال، برخی از پرندگان میتوانند نور فرابنفش را ببینند، در حالی که سگها و گربهها در شب دید بهتری دارند.
3. بیماریهای چشمی: چشمها میتوانند تحت تأثیر بیماریهای مختلفی قرار گیرند. از جمله این بیماریها میتوان به آب مروارید، گلوکوم و دژنراسیون ماکولا اشاره کرد که میتوانند به شدت بر کیفیت بینایی تأثیر بگذارند.
4. چشم و ارتباطات غیرکلامی: چشمها نقش مهمی در ارتباطات غیرکلامی دارند. برقراری تماس چشمی میتواند نشاندهنده اعتماد، علاقه و توجه باشد. در مقابل، عدم تماس چشمی ممکن است احساس نارضایتی یا عدم علاقه را منتقل کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «eye» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eye