شکل جمع:
appreciationsقدردانی، تقدیر، سپاسگزاری، امتنان
She smiled in appreciation.
به نشانهی قدردانی لبخند زد.
This gift is a token of our appreciation for your services.
این هدیه نشانهای از تقدیر ما از خدمات شما است.
They expressed their appreciation.
آنان (مراتب) امتنان خود را ابراز داشتند.
He would be the first to show his appreciation.
او اولین کسی است که مراتب سپاسگزاری خود را بروز میدهد.
افزایش، بالا رفتن (قیمت و ارزش و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the appreciation in the price of stocks
افزایش بهای سهام
the appreciation of the dollar against the pound
افزایش ارزش دلار در برابر پوند
نقد، بررسی، ارزیابی
a full appreciation of the risks involved
ارزیابی کامل مخاطرات مورد بحث
A full appreciation of the professor's life and work will be published in The Scotsman tomorrow.
بررسی کامل زندگی و کار استاد فردا در روزنامهی اسکاتسمن منتشر خواهد شد.
درک، فهم، شناخت (کامل)
His speech revealed an appreciation of Shakespeare's works.
نطق او گویای تبحر او در آثار شکسپیر بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «appreciation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appreciation