فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gratitude

ˈɡræt̬ətuːd ˈɡrætɪtʃuːd

توضیحات:

همچنین می‌توان از gratefulness به‌جای gratitude استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

قدر‌دانی، تشکر، تقدیر، امتنان، سپاس‌گزاری، سپاس‌داری، شکرگزاری، حق‌شناسی، قدرشناسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Gratitude is the key to a happy and fulfilling life.

شکرگزاری کلید زندگی شاد و رضایت‌بخش است.

He expressed his gratitude for Iran's help.

مراتب قدردانی خود را نسبت به کمک‌های ایران ابراز کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They bowed their heads in gratitude.

آن‌ها با خم کردن سرهایشان، سپاس‌گزاری خود را نشان دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gratitude

  1. noun a feeling of thankfulness and appreciation, especially in response to someone’s kindness, help, or a positive experience
    Synonyms:
    thanks thankfulness acknowledgment recognition praise gratefulness honor response responsiveness obligation indebtedness sense of obligation thanksgiving grace requital
    Antonyms:
    ingratitude thanklessness

لغات هم‌خانواده gratitude

ارجاع به لغت gratitude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gratitude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gratitude

لغات نزدیک gratitude

پیشنهاد بهبود معانی