امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grateful

ˈɡreɪtfl ˈɡreɪtfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more grateful
  • صفت عالی:

    most grateful

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
سپاسگزار، قدردان، ممنون، متشکر، حق‌شناس، شاکر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I am grateful for your kindness and help.
- از مهربانی و کمک شما سپاسگزارم.
- I'm so grateful for all that you've done.
- به‌خاطر تمامی زحماتتان ممنونم.
adjective
خوشایند، میمون، خرسند، خوشحال، مسرور
- She felt grateful for the opportunity to showcase her talent.
- او به‌خاطر فرصتی که برای نشان دادن استعدادش به دست آورد، احساس خوشحالی کرد.
- We are all so grateful to have such loving friends and family in our lives.
- همه‌ی ما از داشتن چنین دوستان و خانواده‌ی مهربانی در زندگی‌مان بسیار خرسندیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grateful

  1. adjective appreciative
    Synonyms:
    beholden gratified indebted obliged pleased thankful
    Antonyms:
    heedless thankless unappreciative ungrateful
  1. adjective pleasing, nice
    Synonyms:
    acceptable agreeable comforting congenial consoling delectable delicious delightful desirable favorable good gratifying pleasant pleasurable pleasureful refreshing rejuvenating renewing restful restorative restoring satisfactory satisfying solacing welcome
    Antonyms:
    abusive mean rude ungrateful

لغات هم‌خانواده grateful

  • adjective
    grateful

ارجاع به لغت grateful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grateful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grateful

لغات نزدیک grateful

پیشنهاد بهبود معانی