۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Obliged

əˈblaɪdʒd əˈblaɪdʒd

سوم‌شخص مفرد:

obliges

وجه وصفی حال:

obliging

صفت تفضیلی:

more obliged

صفت عالی:

most obliged

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

مجبور، ملزم، موظف، متعهد

Doctors are legally obliged to take certain precautions.

دکترها قانوناٌ موظف‌اند که یک‌سری موارد احتیاطی را رعایت کنند.

She feels obligated to be nice to Jack because he's her boss.

او احساس می‌کند که مجبور است با جک محترمانه رفتار کند، زیرا جک رئیس او است.

adjective

ممنون، سپاسگزار،‌ متشکر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I'd be obliged if you would complete and return the form as soon as possible.

بسیار ممنون می‌شوم اگر فرم را در اسرع وقت کامل کنید و تحویل دهید.

I am much obliged to you.

از شما بسیار سپاسگزارم

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obliged

  1. adjective bound
    Synonyms:
    required obligated tied committed forced indebted pledged compelled contracted duty-bound under obligation bounden indentured enslaved called by duty urged

سوال‌های رایج obliged

وجه وصفی حال obliged چی میشه؟

وجه وصفی حال obliged در زبان انگلیسی obliging است.

سوم‌شخص مفرد obliged چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد obliged در زبان انگلیسی obliges است.

صفت تفضیلی obliged چی میشه؟

صفت تفضیلی obliged در زبان انگلیسی more obliged است.

صفت عالی obliged چی میشه؟

صفت عالی obliged در زبان انگلیسی most obliged است.

ارجاع به لغت obliged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obliged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obliged

لغات نزدیک obliged

پیشنهاد بهبود معانی