متعهد (شخص)، متعهدانه (رابطه و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The committed couple has been together for over 50 years.
زوج متعهد 50 سال است که با یکدیگرند.
a committed approach
رویکرد متعهدانه
پایبند (به انجام کاری)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I am committed to finishing this project on time.
به سر وقت تمام کردن این پروژه پایبندم.
I am committed to the growth and development of my team.
به رشد و توسعهی تیمم پایبند هستم.
در حصر، بستری
The committed patients are monitored by the hospital staff.
کارکنان بیمارستان بیماران بستری را تحتنظر دارند.
The committed inmate attempted to escape.
زندانی در حصر اقدام به فرار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «committed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/committed