آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ مرداد ۱۴۰۴

    Committed

    kəˈmɪtɪd kəˈmɪtɪd

    معنی committed | جمله با committed

    adjective C2

    متعهد (شخص)، متعهدانه (رابطه و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The committed couple has been together for over 50 years.

    زوج متعهد 50 سال است که با یکدیگرند.

    a committed approach

    رویکرد متعهدانه

    adjective

    پایبند (به انجام کاری)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    I am committed to finishing this project on time.

    به سر وقت تمام کردن این پروژه پایبندم.

    I am committed to the growth and development of my team.

    به رشد و توسعه‌ی تیمم پایبند هستم.

    adjective

    در حصر، بستری

    The committed patients are monitored by the hospital staff.

    کارکنان بیمارستان بیماران بستری را تحت‌نظر دارند.

    The committed inmate attempted to escape.

    زندانی در حصر اقدام به فرار کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد committed

    1. adjective dedicated
      Synonyms:
      devoted faithful attached pledged bound

    لغات هم‌خانواده committed

    • noun
      commitment
    • adjective
      noncommittal, committed
    • verb - transitive
      commit

    سوال‌های رایج committed

    معنی committed به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «committed» در زبان فارسی به «متعهد» یا «پایبند» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی «committed» یک صفت در زبان انگلیسی است که برای توصیف فردی به کار می‌رود که با جدیت، پشتکار و مسئولیت‌پذیری نسبت به یک هدف، ارزش، فعالیت یا رابطه پایبند است. این واژه نشان می‌دهد که فرد نه تنها صرفاً علاقه دارد، بلکه حاضر است زمان، انرژی و منابع خود را صرف تحقق یا حفظ آن موضوع کند. تعهد در این معنا معمولاً با مسئولیت‌پذیری، وفاداری و پیگیری مستمر همراه است.

    در محیط‌های کاری و حرفه‌ای، «committed» بودن یکی از ویژگی‌های ارزشمند برای کارمندان و مدیران محسوب می‌شود. فرد متعهد با تلاش مستمر، انجام وظایف به بهترین شکل ممکن و پایبندی به اهداف سازمان، نقش مؤثری در موفقیت تیم و سازمان ایفا می‌کند. این ویژگی باعث ایجاد اعتماد میان همکاران و مدیران می‌شود و انگیزهٔ بیشتری برای همکاری و پیشرفت فراهم می‌آورد.

    در روابط شخصی و اجتماعی، «committed» بودن به معنای وفاداری، مسئولیت‌پذیری و اهتمام به حفظ رابطه یا ارزش‌های مشترک است. برای مثال، فردی که متعهد به دوستی یا زندگی مشترک است، در سختی‌ها و چالش‌ها نیز پایدار می‌ماند و تلاش می‌کند ارتباطی سالم و مستحکم برقرار کند. این نوع تعهد نشان‌دهندهٔ احترام به دیگران و اهمیت دادن به روابط انسانی است.

    در حوزهٔ تحصیلی یا پروژه‌های شخصی، «committed» بودن به معنای پایبندی به یادگیری، پژوهش یا تکمیل پروژه‌هاست. دانش‌آموز یا پژوهشگری که متعهد است، با نظم، پشتکار و توجه به جزئیات، تلاش می‌کند تا اهداف علمی و آموزشی خود را محقق کند. این تعهد، علاوه بر دستیابی به موفقیت، مهارت‌های مدیریتی و خودانگیختگی فرد را نیز تقویت می‌کند.

    «committed» واژه‌ای است که نشان‌دهندهٔ مسئولیت‌پذیری، پشتکار و پایبندی به اهداف و ارزش‌هاست. این صفت نه تنها بیانگر رفتار فرد در شرایط عادی است، بلکه نشان‌دهندهٔ توانایی او در مقابله با چالش‌ها و حفظ ثبات و وفاداری در مسیر انتخاب‌شده نیز می‌باشد. «Committed» بودن، از نظر اجتماعی و فردی، ارزشمند و الگوساز محسوب می‌شود.

    ارجاع به لغت committed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «committed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/committed

    لغات نزدیک committed

    • - committable
    • - committal
    • - committed
    • - committee
    • - committee of the whole
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.