امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Committee

kəˈmɪti kəˈmɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    committees

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
هیئت، کمیته، کمیسیون، مجلس مشاوره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the Olympic Committee
- کمیته‌ی المپیک
- economy committee
- کمیسیون اقتصاد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد committee

  1. noun group working on project
    Synonyms: board, bureau, cabinet, chamber, commission, consultants, convocation, council, investigators, jury, panel, representatives, task force, trustees

Collocations

  • in committee

    (به‌ویژه در مورد لایحه یا مصوبه) تحت مطالعه در کمیسیون

ارجاع به لغت committee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «committee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/committee

لغات نزدیک committee

پیشنهاد بهبود معانی