فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Committee

kəˈmɪti kəˈmɪti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    committees

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    هیئت، کمیته، کمیسیون، مجلس مشاوره
    • - the Olympic Committee
    • - کمیته‌ی المپیک
    • - economy committee
    • - کمیسیون اقتصاد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد committee

  1. noun group working on project
    Synonyms: board, bureau, cabinet, chamber, commission, consultants, convocation, council, investigators, jury, panel, representatives, task force, trustees

Collocations

  • in committee

    (به‌ویژه در مورد لایحه یا مصوبه) تحت مطالعه در کمیسیون

ارجاع به لغت committee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «committee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/committee

لغات نزدیک committee

پیشنهاد بهبود معانی