فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Convocation

ˌkɑːnvəˈkeɪʃn ˌkɒnvəˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    انجمن، مجلس، جلسه عمومی دانشجویان
    • - the convocation of the parliament
    • - تشکیل جلسه‌ی پارلمان
    • - Every Wednesday, students had to go to a religious convocation.
    • - هر چهارشنبه دانشجویان موظف بودند به گردهمایی مذهبی بروند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد convocation

  1. noun assembly
    Synonyms: assemblage, conclave, concourse, confab, conference, congregation, congress, convention, council, diet, get-together, meet, meeting, powwow, synod, turnout

ارجاع به لغت convocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/convocation

لغات نزدیک convocation

پیشنهاد بهبود معانی