آخرین به‌روزرسانی:

Convocation

ˌkɑːnvəˈkeɪʃn ˌkɒnvəˈkeɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

انجمن، مجلس، جلسه عمومی دانشجویان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the convocation of the parliament

تشکیل جلسه‌ی پارلمان

Every Wednesday, students had to go to a religious convocation.

هر چهارشنبه دانشجویان موظف بودند به گردهمایی مذهبی بروند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convocation

  1. noun assembly
    Synonyms:
    meeting assembly gathering get-together congregation conference convention congress council concourse meet assemblage turnout conclave synod powwow confab

ارجاع به لغت convocation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convocation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convocation

لغات نزدیک convocation

پیشنهاد بهبود معانی