1- تجربهکردن، تحملکردن 2- دریافتکردن 3- برخورد به، (اتفاقاً) ملاقات کردن
مصالحه کردن، با هم کنار آمدن
there is more to it than meets the eye
از آنچه در ظاهر به نظر میرسد بیشتر است، باطن امر پردامنهتر از ظاهر آن است
(با پول و درآمد بخورونمیر) گذران زندگی کردن، امرار معاش کردن، از پس مخارج ابتدایی برآمدن، مخارج زندگی را تأمین کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «meet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/meet