با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ivory

ˈaɪvri ˈaɪvri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ivories

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    عاج، دندان فیل
    • - ivory white
    • - سپید عاجی
    • - an ivory box
    • - جعبه‌ی (ساخته‌شده از) عاج
    • - He fell down and broke his ivories.
    • - او افتاد و دندانش (دندان‌هایش) شکست.
  • noun uncountable
    رنگ کرمی، استخوانی، سپید مایل به زرد (عاج فیلی)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ivory

  1. adjective Of a light color or complexion
    Synonyms: creamy, alabaster, cream-colored, fair, tawny, light, fulvous, pale
  2. noun A shade of white the color of bleached bones
    Synonyms: bone, animal tusk, whalebone, boar tooth, horn, hippo ivory, walrus ivory, tusk, hard ivory, soft ivory, live ivory, dead ivory, pearl, off-white

ارجاع به لغت ivory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ivory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ivory

لغات نزدیک ivory

پیشنهاد بهبود معانی