Alabaster

    ˈæləbæstər ˈæləbɑːstə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun adjective
    مرمرسفید، رخام گچی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد alabaster

    1. adjective of a light color or complexion
      Synonyms:
      light fair pale ivory pearl milky creamy porcelain alabastrine translucent
    1. noun a hard compact kind of calcite
      Synonyms:
      calcite silicate boron silicon selenium lignite azurite bromine chlorite spinel zeolite bauxite marcasite olivine kyanite realgar tellurium magnesite chromite epidote brucite cryolite wollastonite rhodonite epsomite molybdenite monazite diatomite brimstone selenite amphibole hatchettine spodumene maltha ozokerite wulfenite aplite glauconite onyx-marble Mexican onyx oriental alabaster

    ارجاع به لغت alabaster

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «alabaster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alabaster

    لغات نزدیک alabaster

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه