صفت تفضیلی:
more translucentصفت عالی:
most translucentنیمهشفاف، نیمهمات
The artist used translucent watercolors to create a stunning painting.
این هنرمند از آبرنگهای نیمهشفاف برای خلق نقاشی خیرهکننده استفاده کرد.
Thin paper is translucent but it is not transparent.
کاغذ نازک نیمهمات است اما شفاف نیست.
گویا، واضح، روشن، شفاف (مطلب و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her translucent honesty made her a trustworthy friend.
صداقت گویایش او را به دوستی معتمد تبدیل کرد.
Her translucent smile revealed her genuine happiness.
لبخند شفافش شادی واقعیاش را آشکار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «translucent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/translucent