امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crystalline

ˈkrɪstllən ˈkrɪstəlaɪn / / -liːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more crystalline
  • صفت عالی:

    most crystalline

معنی

adjective
بلورین، شفاف، متبلور، واضح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crystalline

  1. adjective Free from what obscures or dims
    Synonyms: clear, crystal clear, limpid, lucid, pellucid, see-through, transparent
  2. adjective Admitting light so that objects beyond can be seen
    Synonyms: clear, crystal clear, limpid, lucid, pellucid, transparent, see-through, translucent
  3. adjective Resembling crystal, as in transparency or distinctness of structure or outline.
    Synonyms: clear
  4. adjective Consisting of or containing or of the nature of crystals
    Antonyms: noncrystalline

ارجاع به لغت crystalline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crystalline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crystalline

لغات نزدیک crystalline

پیشنهاد بهبود معانی