با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Porcelain

ˈpɔːrslɪn ˈpɔːslɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
پرسلان، چینی
- She carefully placed the delicate porcelain figurine on the shelf.
- مجسمه‌ی چینی ظریف را با دقت روی قفسه گذاشت.
- The antique shop had a beautiful collection of porcelain vases.
- آنتیک‌فروشی کلکسیون زیبایی از گلدان‌های پرسلان داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد porcelain

  1. noun
    Synonyms: earthenware, china, ceramic, ceramic(s), enamel, enamelware, crackleware

ارجاع به لغت porcelain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «porcelain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/porcelain

لغات نزدیک porcelain

پیشنهاد بهبود معانی