مینا ساختن، میناکاری کردن، مینایی، لعاب دادن، لعاب، مینا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The kettle has a red enamel.
کتری لعاب قرمز فامی دارد.
A metal sink that has an enamelled surface.
دستشویی فلزی که سطح لعابداری دارد.
enameled brick
آجر کاشی
The sun enamelled the whole scene.
خورشید تمام صحنه را رنگارنگ کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «enamel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enamel