گذشتهی ساده:
stainedشکل سوم:
stainedسومشخص مفرد:
stainsوجه وصفی حال:
stainingشکل جمع:
stainsلک، لکه، داغ، آلودگی، آلایش، ننگ، لکهدار کردن، چرک کردن، زنگ زدن، رنگ شدن، رنگ پس دادن، زنگزدگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Coffee stains teeth.
قهوه دندانها را لک میکند.
Ink had stained her fingers and her sleeves.
جوهر انگشتان و آستینهای او را لک کرده بود.
Her reputation has been stained.
شهرت او لکهدار شده است.
I stained the chairs brown.
صندلیها را قهوهای رنگ زدم.
blood stain
لکههای خون
a stain on one's reputation
لکهای بر شهرت کسی
محلول برای پاک کردن لکه، لکزدا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stain