گذشتهی ساده:
blackenedشکل سوم:
blackenedسومشخص مفرد:
blackensوجه وصفی حال:
blackeningسیاه کردن، (مجازاً) لکهدار یا بدنام کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Smoke blackened the sky.
دود آسمان را سیاه کرد.
His evil deeds blackened his family.
اعمال زشت او خانوادهاش را بدنام کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blacken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blacken