با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Blackened

ˈblækənd ˈblækənd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مزه‌دار شده با مخلوطی از ادویه جات و روی حرارت زیاد سرخ شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- blackened fish sandwich
- ساندویچ ماهی سرخ شده
- Classic Blackened chicken
- مرغ سرخ شده کلاسیک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blackened

  1. verb Burn slightly and superficially so as to affect color
    Synonyms: deepened, scorched, seared, dimmed, charred
    Antonyms: bleached, lightened, whitened
  2. verb Malign; smear
    Synonyms: tarnished, sullied, slandered, stained, smeared, denigrated, tainted, clouded, stigmatized, spattered, soiled, besmirched, smutted, maligned, disgraced, smudged, discolored, dirtied, attacked, defiled, defamed, bespattered, darkened, besmeared, befouled, begrimed
    Antonyms: enhanced, praised, complimented
  3. verb Make or become black
    Synonyms: dirtied, blacked, sullied, soiled, smutched, smudged, begrimed, defiled, besmirched, befouled, darkened
    Antonyms: whitened
  4. adjective (of the face) made black especially as with suffused blood
    Synonyms: black

ارجاع به لغت blackened

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blackened» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blackened

لغات نزدیک blackened

پیشنهاد بهبود معانی