گذشتهی ساده:
bleachedشکل سوم:
bleachedسومشخص مفرد:
bleachesوجه وصفی حال:
bleachingشکل جمع:
bleachesسفید شدن بهوسیلهی شستن با وسایل شیمیایی، سفیدکردن، مادهای که برای سفید کردن (هرچیزی)بهکار رود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the sun-bleached sand of that quiet beach
شنهای آن ساحل آرام که خورشید آنها را سفید کرده بود
She has bleached her hair.
او گیسوی خود را کمرنگ (دکلره) کرده است.
the best bleach for my hair
بهترین مادهی رنگبر برای گیسوی من
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bleach» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bleach