با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Yellow

ˈjeloʊ ˈjeləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    yellows
  • صفت تفضیلی:

    yellower
  • صفت عالی:

    yellowest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
رنگ زرد، اصفر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- yellow flower
- گل زرد
- She wore a bright yellow dress to the party.
- او یک پیراهن زرد روشن برای مهمانی پوشید.
- two cans of yellow paint
- دو قوطی رنگ زرد
adjective
ترسو، بزدل
- He is too yellow to resist.
- جرئت مقاومت ندارد.
noun countable
رنگ زرد
noun countable
زردپوست، نژاد زرد
noun countable
زرده‌ی تخم‌مرغ
noun plural
پزشکی زردی، یرقان
noun plural
آفت‌های گیاهی که باعث زرد شدن برگ‌ها می‌شوند
verb - intransitive
زرد شدن
- paper yellows with age
- کاغذ در اثر کهنگی زرد می‌شود
verb - transitive
زرد کردن
- The setting sun yellowed the shore.
- خورشید مغرب ساحل را زرین‌فام کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yellow

  1. adjective cowardly
    Synonyms: chicken, craven, deceitful, gutless, lily-livered, low, offensive, pusillanimous, sneaking, treacherous, tricky, unethical, unprincipled
    Antonyms: bold, brave, confident
  2. noun, adjective sunny color
    Synonyms: amber, bisque, blond, buff, chrome, cream, gold, ivory, lemon, saffron, sand, tawny

ارجاع به لغت yellow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yellow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yellow

لغات نزدیک yellow

پیشنهاد بهبود معانی