فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cream

kriːm kriːm

گذشته‌ی ساده:

creamed

شکل سوم:

creamed

سوم‌شخص مفرد:

creams

وجه وصفی حال:

creaming

شکل جمع:

creams

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive A2

سرشیر، کرم، هر چیزی شبیه سرشیر، زبده، سرشیر بستن

strawberries and cream

توت‌فرنگی و خامه

ice cream

بستنی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

chocolate with cream filling

شکلات خامه‌دار

facial cream

کرم صورت

suntan cream

کرم ضد آفتاب، کرم برنزه

They were the cream of our generation.

آنان سرآمد نسل ما بودند.

Pari's hat was light cream.

کلاه پری کرم روشن بود.

Cream the potatoes and add vinegar.

سیب‌زمینی‌ها را له کن و رویش سرکه بریز.

This milk has been thoroughly creamed.

خامه‌ی این شیر کاملاً گرفته شده است.

We creamed their team six to one!

شش به یک تیم آن‌ها را شکست جانانه‌ای دادیم!

cream of tomato soup

سوپ رب گوجه فرنگی

cream of mushroom soup

سوپ حریره‌ی قارچ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cream

  1. noun lotion, oil
    Synonyms:
    oil lotion moisturizer cosmetic emulsion ointment paste liniment salve jelly demulcent essence unction unguent chrism cerate
  1. noun the best
    Synonyms:
    top favorite choice best pick prime prize elite finest flower crème de la crème skim fat
    Antonyms:
    worst

Collocations

cream of ...

(خوراک پردازی) پوره، خمیر، لعاب، رب، حریره، سوپ حریره مانند

Idioms

cream always comes to the top

سرشیر همیشه روی شیر جمع می‌شود/ آدم برجسته همیشه رو می‌آید

cream of the crop

گل سر سبد، بهترین، نخبه‌ترین، سرآمد، سرچین

ارجاع به لغت cream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cream

لغات نزدیک cream

پیشنهاد بهبود معانی