فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Creak

kriːk kriːk

گذشته‌ی ساده:

creaked

شکل سوم:

creaked

سوم‌شخص مفرد:

creaks

وجه وصفی حال:

creaking

شکل جمع:

creaks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

صدای غوک درآوردن، شکوه و شکایت کردن، غژغژ کردن، صدای لولای روغن نخورده، جیرجیر کفش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the creak of the cart's wheels

جیرونگ چرخ‌های گاری

The cellar door creaked open.

در سردابه جیرونگ‌کنان باز شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد creak

  1. verb grind, grate with high noise
    Synonyms:
    sound scrape scratch rasp grind screech squeak squeal groan chirr crepitate

ارجاع به لغت creak

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «creak» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/creak

لغات نزدیک creak

پیشنهاد بهبود معانی