گذشتهی ساده:
raspedسومشخص مفرد:
raspsوجه وصفی حال:
raspingسوهان (برای ساییدن و صاف کردن سطوح از جمله چوب و فلز استفاده میشود)
He ran the rasp along the metal.
سوهان را روی فلز کشید.
The carpenter used a rasp to smooth out the rough edges of the wood.
نجار از سوهان برای صاف کردن لبههای ناهموار چوب استفاده کرد.
صدای سوهان، صدای گوشخراش، صدای خشن، صدای خرتخرت، صدای خرخر، صدای نفسنفس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the rasp of the frogs in the pond
صدای گوشخراش وزغها در برکه
to rasp out a speech
با صدای خشن نطق کردن
صدای گوشخراش تولید کردن، خرتخرت کردن، نفسنفس زدن
The chalk rasped across the blackboard.
گچ بر روی تختهسیاه صدای گوشخراشی ایجاد کرد.
Some sounds rasp the ear.
برخی صداها گوشخراش هستند.
مالیدن
The horse rasped my hand with her tongue.
اسب زبانش را به دستم مالید.
She rasped her hand on the food.
دستش را روی غذا مالید.
سوهان زدن، ساییدن
Rasp off any rough spots.
ناصافیها را سوهان بزن.
a cataract that rasps away the rock
آبشاری که صخره را میساید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rasp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rasp