پوشیدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن، عینک یا کراوات زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She wore a black dress.
پیراهن سیاه پوشیده بود.
wear your overcoat!
پالتو خود را بپوش!
He was wearing a red hat.
کلاهی قرمز بر سر داشت.
Abbas was wearing dark glasses.
عباس عینک تیره زده بود.
The officer was wearing his medals.
افسر نشانهای خود را زده بود.
Hossein was wearing leather gloves.
حسین دستکش چرمی دست کرده بود.
Pari was wearing a gold necklace.
پری یک گردنبند طلا انداخته بود.
to wear shoes
کفش پوشیدن
to wear dentures
دندان مصنوعی داشتن
to wear a veil
روبند بر چهره داشتن
to wear a mask
نقاب داشتن
to wear no makeup
آرایش نداشتن
to wear along beard
ریش بلند داشتن
Dervishes wore their hair long.
موی سر درویشها بلند بود.
نشان دادن احساسات صورت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Reza was wearing an air of gloom.
(قیافهی) رضا حالت غمگینی به خود گرفته بود.
He wore an expression of deep concentration as he solved the puzzle.
هنگامی که پازل را حل میکرد، حالتی از تمرکز عمیق به خود گرفته بود.
They wore expressions of shock and disbelief at the unexpected turn of events.
آنها در مواجهه با چرخش غیرمنتظره رویدادها، حالاتی از شوک و ناباوری به خود گرفتند.
The team wore faces of determination as they entered the final round.
اعضای تیم با چهرههایی مصمم وارد دور نهایی شدند.
Homa wore a broad smile.
هما لبخند گشادهای بر لب داشت.
حالت دادن به مو
She likes to wear her hair loose and flowing.
او دوست دارد موهایش را باز و رها بگذارد.
He always wears his hair neatly combed to the side.
او همیشه موهایش را مرتب به یک طرف شانه میزند.
She doesn't wear her hair the same way every day; she likes to experiment.
او هر روز موهایش را یک جور حالت نمیدهد; او دوست دارد مدلهای مختلف را امتحان کند.
Do you think I should wear my hair up or down for the interview?
بهنظر شما برای مصاحبه موهایم را بالا ببندم یا باز بگذارم؟
آسیب دیدن، ضعیف شدن، نازک شدن (بهخاطر کار مداوم)
The tires on my car are starting to wear after only a year.
لاستیکهای ماشین من بعداز فقط یک سال شروع به فرسودگی کردهاند.
The fabric of the old sofa began to wear thin.
پارچهی مبل قدیمی شروع به نازک شدن کرد.
My shoes were beginning to wear.
کفشهایم داشتند کهنه میشدند.
The strain of the war had been wearing them.
فشار جنگ آنها را ضعیف کرده بود.
سوراخ شدن، ساییده شدن، از بین رفتن (بهخاطر حرکت یا استفادهی زیاد)
The effect of this drug wears off soon.
اثر این دارو زود از بین میرود.
The river's current has begun to wear away the riverbank.
جریان رودخانه شروع به فرسایش ساحل رودخانه کرده است.
The machine's repetitive motion began to wear the metal components.
حرکت تکراری دستگاه شروع به فرسایش قطعات فلزی کرد.
Too much traffic wore a hole in the rug.
رفتوآمد زیاد فرش را سوراخ کرد.
The passage of time has worn away the writings on the stone.
گذشت زمان نوشتههای روی سنگ را ساییده است.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی قبول کردن، موافقت کردن، پذیرفتن
I suggested a new marketing strategy, but the CEO wouldn't wear it.
من استراتژی بازاریابی جدیدی پیشنهاد دادم، اما مدیرعامل آن را قبول نکرد.
He tried to get away with lying, but the judge wouldn't wear it.
او سعی کرد با دروغ گفتن فرار کند، اما قاضی آن را نپذیرفت.
They attempted to change the rules at the last minute, but we wouldn't wear it.
آنها سعی کردند قوانین را در آخرین لحظه تغییر دهند، اما ما با آن موافقت نکردیم.
لباس، پوشش، پوشاک (برای استفادهای خاص)
This section features the latest in women's wear.
این بخش جدیدترین لباسهای زنانه را به نمایش میگذارد.
She prefers to buy organic cotton wear for her baby.
او ترجیح میدهد برای نوزادش لباسهای پنبهای ارگانیک بخرد.
sportswear
لباس ورزش
children's wear
پوشاک کودکان
طول عمر، استفاده (میزان یا تعداد استفادهی هر وسیله)
This type of fabric is designed for heavy wear.
این نوع پارچه برای استفادهی زیاد طراحی شده است.
These tires have seen a lot of wear and need to be replaced.
این لاستیکها خیلی کار کردهاند و نیاز به تعویض دارند.
Regular maintenance can help extend the wear of your furniture.
نگهداری منظم میتواند طول عمر مبلمان شما را افزایش دهد.
There is still a lot of wear left in these tires.
این تایرها خیلی بیش از این کار خواهند کرد.
ساییدگی، فرسودگی، فرسایش
The tires showed significant wear after the long journey.
لاستیکها پساز سفر طولانی، ساییدگی قابل توجهی نشان دادند.
Regular maintenance can reduce wear on the engine components.
نگهداری منظم میتواند فرسودگی قطعات موتور را کاهش دهد.
پوشیدن، استفاده (از لباس)
This jacket is designed for daily wear.
این ژاکت برای استفادهی روزمره طراحی شده است.
These jackets are designed for winter wear.
این کاپشنها برای پوشیدن در زمستان طراحی شدهاند.
clothes for everyday wear
لباس معمولی، لباس برای هر روز پوشیدن
از پادرآوردن، فرسوده کردن، کهنه کردن
به تدریج تحلیل رفتن، زدوده شدن، پاک شدن
(کسی را) خسته کردن، فرسوده کردن
(بهخاطر استفادهی زیاد) کهنه کردن یا شدن، بلااستفاده کردن یا شدن، فرسوده کردن یا شدن، بیفایده کردن یا شدن، تحلیل رفتن یا شدن
تحریک و عصبانی کردن، کاسهی صبر لبریز شدن، کاسهی صبر را لبریز کردن، طاق شدن طاقت، طاق کردن طاقت، خسته کردن، اذیت کردن
(زمان) به آهستگی گذشتن، دیر سپری شدن، طول کشیدن، دیر گذشتن
فرسودن، ساییدن
فرسودگی، استهلاک، فرسایش، پارگی، کهنگی (دراثر استعمال)
لباس پوشیدن (لباس زنانه)
کلاه سر گذاشتن، کلاه پوشیدن
(عامیانه) رئیس خانواده بودن، (در خانواده) تصمیمگیری را بهعهده داشتن
فرسودگی، استهلاک، فرسایش، پارگی، کهنگی (دراثر استعمال)
گیسو را از وسط فرق باز کردن و در پشت سر به صورت دو گره درآوردن، گیسو را خرگوشی یا دم موشی کردن
قیافهی محزون به خود گرفتن
wear one's heart on one's sleeve
احساسات خود را زود بروز دادن، صاف و ساده بودن، دلنازک بودن، دلسوز بودن
فرسوده شدن، باریک یا نازک شدن، به سر رسیدن، تمام شدن
(بهواسطهی زیاد ماندن یا سوءرفتار و غیره) مهمان ناخوانده شدن، مهمان ناخوشایند شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wear