تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از پادرآوردن، فرسوده کردن، کهنه کردن
به تدریج تحلیل رفتن، زدوده شدن، پاک شدن
(کسی را) خسته کردن، فرسوده کردن
(بهخاطر استفادهی زیاد) کهنه کردن یا شدن، بلااستفاده کردن یا شدن، فرسوده کردن یا شدن، بیفایده کردن یا شدن، تحلیل رفتن یا شدن
فرسودگی، استهلاک، فرسایش، پارگی، کهنگی (دراثر استعمال)
(عامیانه) رئیس خانواده بودن، (در خانواده) تصمیمگیری را بهعهده داشتن
فرسودگی، استهلاک، فرسایش، پارگی، کهنگی (دراثر استعمال)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wear