آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ تیر ۱۴۰۴

    Wear

    wer weə

    گذشته‌ی ساده:

    wore

    شکل سوم:

    worn

    سوم‌شخص مفرد:

    wears

    وجه وصفی حال:

    wearing

    شکل جمع:

    wears

    معنی wear | جمله با wear

    verb - transitive A1

    پوشیدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن، عینک یا کراوات زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She wore a black dress.

    پیراهن سیاه پوشیده بود.

    wear your overcoat!

    پالتو خود را بپوش!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was wearing a red hat.

    کلاهی قرمز بر سر داشت.

    Abbas was wearing dark glasses.

    عباس عینک تیره زده بود.

    The officer was wearing his medals.

    افسر نشان‌های خود را زده بود.

    Hossein was wearing leather gloves.

    حسین دستکش چرمی دست کرده بود.

    Pari was wearing a gold necklace.

    پری یک گردنبند طلا انداخته بود.

    to wear shoes

    کفش پوشیدن

    to wear dentures

    دندان مصنوعی داشتن

    to wear a veil

    روبند بر چهره داشتن

    to wear a mask

    نقاب داشتن

    to wear no makeup

    آرایش نداشتن

    to wear along beard

    ریش بلند داشتن

    Dervishes wore their hair long.

    موی سر درویش‌ها بلند بود.

    verb - transitive C2

    نشان دادن احساسات صورت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    Reza was wearing an air of gloom.

    (قیافه‌ی) رضا حالت غمگینی به خود گرفته بود.

    He wore an expression of deep concentration as he solved the puzzle.

    هنگامی که پازل را حل می‌کرد، حالتی از تمرکز عمیق به خود گرفته بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They wore expressions of shock and disbelief at the unexpected turn of events.

    آن‌ها در مواجهه با چرخش غیرمنتظره رویدادها، حالاتی از شوک و ناباوری به خود گرفتند.

    The team wore faces of determination as they entered the final round.

    اعضای تیم با چهره‌هایی مصمم وارد دور نهایی شدند.

    Homa wore a broad smile.

    هما لبخند گشاده‌ای بر لب داشت.

    verb - transitive B2

    حالت دادن به مو

    She likes to wear her hair loose and flowing.

    او دوست دارد موهایش را باز و رها بگذارد.

    He always wears his hair neatly combed to the side.

    او همیشه موهایش را مرتب به یک طرف شانه می‌زند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She doesn't wear her hair the same way every day; she likes to experiment.

    او هر روز موهایش را یک جور حالت نمی‌دهد; او دوست دارد مدل‌های مختلف را امتحان کند.

    Do you think I should wear my hair up or down for the interview?

    به‌نظر شما برای مصاحبه موهایم را بالا ببندم یا باز بگذارم؟

    verb - intransitive

    آسیب دیدن، ضعیف شدن، نازک شدن (به‌خاطر کار مداوم)

    The tires on my car are starting to wear after only a year.

    لاستیک‌های ماشین من بعداز فقط یک سال شروع به فرسودگی کرده‌اند.

    The fabric of the old sofa began to wear thin.

    پارچه‌ی مبل قدیمی شروع به نازک شدن کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My shoes were beginning to wear.

    کفش‌هایم داشتند کهنه می‌شدند.

    The strain of the war had been wearing them.

    فشار جنگ آن‌ها را ضعیف کرده بود.

    verb - transitive

    سوراخ شدن، ساییده شدن، از بین رفتن (به‌خاطر حرکت یا استفاده‌ی زیاد)

    The effect of this drug wears off soon.

    اثر این دارو زود از بین می‌رود.

    The river's current has begun to wear away the riverbank.

    جریان رودخانه شروع به فرسایش ساحل رودخانه کرده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The machine's repetitive motion began to wear the metal components.

    حرکت تکراری دستگاه شروع به فرسایش قطعات فلزی کرد.

    Too much traffic wore a hole in the rug.

    رفت‌وآمد زیاد فرش را سوراخ کرد.

    The passage of time has worn away the writings on the stone.

    گذشت زمان نوشته‌های روی سنگ را ساییده است.

    verb - transitive informal

    انگلیسی بریتانیایی قدیمی قبول کردن، موافقت کردن، پذیرفتن

    I suggested a new marketing strategy, but the CEO wouldn't wear it.

    من استراتژی بازاریابی جدیدی پیشنهاد دادم، اما مدیرعامل آن را قبول نکرد.

    He tried to get away with lying, but the judge wouldn't wear it.

    او سعی کرد با دروغ گفتن فرار کند، اما قاضی آن را نپذیرفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They attempted to change the rules at the last minute, but we wouldn't wear it.

    آن‌ها سعی کردند قوانین را در آخرین لحظه تغییر دهند، اما ما با آن موافقت نکردیم.

    noun uncountable

    لباس، پوشش، پوشاک (برای استفاده‌ای خاص)

    This section features the latest in women's wear.

    این بخش جدیدترین لباس‌های زنانه را به نمایش می‌گذارد.

    She prefers to buy organic cotton wear for her baby.

    او ترجیح می‌دهد برای نوزادش لباس‌های پنبه‌ای ارگانیک بخرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    sportswear

    لباس ورزش

    children's wear

    پوشاک کودکان

    noun uncountable

    طول عمر، استفاده (میزان یا تعداد استفاده‌ی هر وسیله)

    This type of fabric is designed for heavy wear.

    این نوع پارچه برای استفاده‌ی زیاد طراحی شده است.

    These tires have seen a lot of wear and need to be replaced.

    این لاستیک‌ها خیلی کار کرده‌اند و نیاز به تعویض دارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Regular maintenance can help extend the wear of your furniture.

    نگهداری منظم می‌تواند طول عمر مبلمان شما را افزایش دهد.

    There is still a lot of wear left in these tires.

    این تایرها خیلی بیش از این کار خواهند کرد.

    noun uncountable

    ساییدگی، فرسودگی، فرسایش

    The tires showed significant wear after the long journey.

    لاستیک‌ها پس‌از سفر طولانی، ساییدگی قابل توجهی نشان دادند.

    Regular maintenance can reduce wear on the engine components.

    نگهداری منظم می‌تواند فرسودگی قطعات موتور را کاهش دهد.

    noun uncountable

    پوشیدن، استفاده (از لباس)

    This jacket is designed for daily wear.

    این ژاکت برای استفاده‌ی روزمره طراحی شده است.

    These jackets are designed for winter wear.

    این کاپشن‌ها برای پوشیدن در زمستان طراحی شده‌اند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    clothes for everyday wear

    لباس معمولی، لباس برای هر روز پوشیدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wear

    1. noun use, corrosion
      Synonyms:
      wear and tear damage loss deterioration erosion waste employment impairment friction service utility usefulness mileage abrasion attrition depreciation diminution corrosion inroads dilapidation disappearance
    1. verb be clothed in
      Synonyms:
      have on put on dress in be dressed in don get into get on clothe oneself sport display show exhibit bear carry cover wrap array attire clothe suit up fit out turn out effect harness draw on slip on
      Antonyms:
      take off disrobe
    1. verb corrode, use
      Synonyms:
      use consume decrease diminish drain exhaust impair waste wear out decay decline deteriorate erode fade fatigue tire weary fray rub tax chafe graze grind scrape shrink dwindle overuse overwork use up abrade become worn cut down gall jade scuff weather become threadbare be worthless crumble go to seed scrape off wash away wear thin
      Antonyms:
      refresh rebuild freshen
    1. verb bother, undermine
      Synonyms:
      annoy harass vex irk pester wear down exhaust fatigue weaken reduce drain weary get the better of exasperate enervate tax
      Antonyms:
      please cheer delight
    1. verb endure
      Synonyms:
      last stand remain bear up hold up stand up be durable
      Antonyms:
      reject refuse

    Phrasal verbs

    wear down

    خسته کردن، فرسوده کردن، از پا درآوردن، تحلیل بردن

    wear off

    به‌ تدریج تحلیل رفتن، زدوده شدن، پاک شدن

    wear out

    (کسی را) خسته کردن، فرسوده کردن

    (به‌خاطر استفاده‌ی زیاد) کهنه کردن یا شدن، بلااستفاده کردن یا شدن، فرسوده کردن یا شدن، بی‌فایده کردن یا شدن، تحلیل رفتن یا شدن

    wear on

    تحریک و عصبانی کردن، کاسه‌ی صبر لبریز شدن، کاسه‌ی صبر را لبریز کردن، طاق شدن طاقت، طاق کردن طاقت، خسته کردن، اذیت کردن

    (زمان) به آهستگی گذشتن، دیر سپری شدن، طول کشیدن، دیر گذشتن

    to wear away

    فرسودن، ساییدن

    Collocations

    wear and tear

    فرسودگی، استهلاک، فرسایش، پارگی، کهنگی (دراثر استعمال)

    wear a dress

    لباس پوشیدن (لباس زنانه)

    wear a hat

    کلاه سر گذاشتن، کلاه پوشیدن

    Idioms

    wear the pants

    (عامیانه) رئیس خانواده بودن، (در خانواده) تصمیم‌گیری را به‌عهده داشتن

    wear and tear

    فرسودگی، استهلاک، فرسایش، پارگی، کهنگی (دراثر استعمال)

    to wear one's hair in bunches

    گیسو را از وسط فرق باز کردن و در پشت سر به صورت دو گره درآوردن، گیسو را خرگوشی یا دم موشی کردن

    pull (or wear) a long face

    قیافه‌ی محزون به‌ خود گرفتن

    wear one's heart on one's sleeve

    احساسات خود را زود بروز دادن، صاف و ساده بودن، دل‌نازک بودن، دلسوز بودن

    Idioms بیشتر

    wear thin

    فرسوده شدن، باریک یا نازک شدن، به سر رسیدن، تمام شدن

    wear out one's welcome

    (به‌واسطه‌ی زیاد ماندن یا سوءرفتار و غیره) مهمان ناخوانده شدن، مهمان ناخوشایند شدن

    لغات هم‌خانواده wear

    • noun
      wear, underwear, wearer
    • adjective
      wearing, worn
    • verb - transitive
      wear

    سوال‌های رایج wear

    معنی wear به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «Wear» در زبان فارسی به «پوشیدن»، «پوشاک»، یا در برخی کاربردها «فرسایش» ترجمه می‌شود.

    کلمه‌ی «wear» در زبان انگلیسی واژه‌ای چندوجهی است که بسته به بافت جمله می‌تواند نقش فعل یا اسم داشته باشد. رایج‌ترین و ابتدایی‌ترین معنای آن، «پوشیدن» لباس، کفش، زیورآلات یا وسایل مشابه است. به‌عنوان مثال، در جمله‌ی «She wears a red dress»، واژه‌ی «wears» به معنای «می‌پوشد» به‌کار رفته است. این کاربرد در مکالمات روزمره، توصیف افراد، و همچنین در متون رسمی مد و فشن بسیار متداول است.

    در بُعد فعلی، «wear» فقط به عمل پوشیدن محدود نمی‌شود، بلکه به حالت استفاده‌ی مکرر یا طولانی نیز اشاره دارد که منجر به کاهش کیفیت یا آسیب فیزیکی می‌شود. در جمله‌ای مانند «Tires wear out over time»، این فعل به معنای «فرسوده شدن» به‌کار رفته است. در این مفهوم، «wear» به نوعی فرسایش تدریجی اشاره دارد که در اثر استفاده‌ی مداوم یا فشارهای خارجی به اشیاء یا حتی اعضای بدن وارد می‌شود.

    در نقش اسم، واژه‌ی «wear» معمولاً به لباس یا پوشاک اطلاق می‌شود. ترکیب‌هایی مانند «sportswear» (لباس ورزشی)، «formal wear» (لباس رسمی) و «footwear» (پوشش پا یا کفش) از نمونه‌های رایج این کاربرد اسمی هستند. در صنعت مد و پوشاک، این نوع کاربرد واژه‌ی «wear» بسیار گسترده است و برای دسته‌بندی انواع لباس‌ها بر اساس کاربرد، جنس، یا موقعیت استفاده به کار می‌رود. این واژه در نام برندها و محصولات نیز دیده می‌شود، مانند "activewear" یا "outerwear".

    از منظر فرهنگی، آنچه مردم می‌پوشند (wear) فراتر از یک نیاز فیزیکی، بازتابی از هویت، جایگاه اجتماعی، سلیقه و حتی ارزش‌های فردی یا جمعی آن‌هاست. نوع پوشش می‌تواند پیام‌های مختلفی درباره‌ی حرفه، مناسبت، فرهنگ، یا خلق‌وخو منتقل کند. به همین دلیل، «what you wear» اغلب در زبان انگلیسی نماد خودبیان‌گری، شخصیت و موقعیت اجتماعی تلقی می‌شود. در بسیاری از متون فرهنگی، اجتماعی و روان‌شناسی، بررسی پوشش افراد به عنوان نشانه‌ای از درک هویت فردی و گروهی مورد توجه قرار گرفته است.

    از لحاظ واژگان ترکیبی و عباراتی که با «wear» ساخته می‌شوند، این کلمه انعطاف‌پذیری زیادی دارد. اصطلاحاتی مانند «wear and tear» (ساییدگی و فرسایش تدریجی)، «wear out» (فرسوده کردن یا خسته کردن)، «wear thin» (از بین رفتن تدریجی جذابیت یا صبر) و «wear off» (کاهش تأثیر چیزی مانند دارو یا هیجان) در زبان انگلیسی بسیار رایج‌اند. این تنوع کاربردی نشان می‌دهد که «wear» تنها یک فعل ساده نیست، بلکه واژه‌ای است با ظرفیت‌های معنایی گسترده که در حوزه‌های گوناگون زبانی، از مهندسی و پزشکی گرفته تا فرهنگ و مد، کاربرد دارد.

    گذشته‌ی ساده wear چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده wear در زبان انگلیسی wore است.

    شکل سوم wear چی میشه؟

    شکل سوم wear در زبان انگلیسی worn است.

    شکل جمع wear چی میشه؟

    شکل جمع wear در زبان انگلیسی wears است.

    وجه وصفی حال wear چی میشه؟

    وجه وصفی حال wear در زبان انگلیسی wearing است.

    سوم‌شخص مفرد wear چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد wear در زبان انگلیسی wears است.

    ارجاع به لغت wear

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wear

    لغات نزدیک wear

    • - weaponless
    • - weaponry
    • - wear
    • - wear a dress
    • - wear a hat
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.