فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wear On

ˈwerˈɑːn weərɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    تحریک و عصبانی کردن، کاسه‌ی صبر لبریز شدن، کاسه‌ی صبر را لبریز کردن، طاق شدن طاقت، طاق کردن طاقت، خسته کردن، اذیت کردن
    • - The constant bickering between the siblings was starting to wear on their parents' patience.
    • - مشاجره‌ی مداوم بین خواهر و برادرها کم‌کم کاسه‌ی صبر والدینشان را لبریز کرد.
    • - The constant stress of work is starting to wear on me.
    • - استرس مداوم کار مرا اذیت می‌کند.
  • phrasal verb
    (زمان) به آهستگی گذشتن، دیر سپری شدن، طول کشیدن، دیر گذشتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت wear on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wear on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wear-on

لغات نزدیک wear on

پیشنهاد بهبود معانی