آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Blurry

ˈblɜ˞ːi ˈblɜːri

معنی blurry | جمله با blurry

adjective

تار، مبهم، ناواضح، نامشخص، کدر، غیرشفاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The picture I took is blurry.

عکسی که گرفتم، تار است.

The memories of that night are blurry.

خاطرات آن شب مبهم است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The picture I took of the sunset turned out blurry because my hands were shaking.

عکسی که از غروب آفتاب گرفتم، تار شد چون دست‌هایم تکان خورده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد blurry

  1. adjective covered by or as if by a thin coating or film

ارجاع به لغت blurry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blurry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blurry

لغات نزدیک blurry

پیشنهاد بهبود معانی