تار، مبهم، ناواضح، نامشخص، کدر، غیرشفاف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The picture I took is blurry.
عکسی که گرفتم، تار است.
The memories of that night are blurry.
خاطرات آن شب مبهم است.
The picture I took of the sunset turned out blurry because my hands were shaking.
عکسی که از غروب آفتاب گرفتم، تار شد چون دستهایم تکان خورده بود.
کلمهی «blurry» در زبان فارسی به «تار» یا «محو» ترجمه میشود.
این واژه معمولاً برای توصیف چیزهایی به کار میرود که وضوح و شفافیت کافی ندارند، چه در حوزهی بینایی و چه در زمینههای استعاری و ذهنی. وقتی تصویری «blurry» توصیف میشود، منظور این است که جزئیات آن مشخص نیستند و مرزها یا خطوط واضح دیده نمیشوند. این مفهوم میتواند به یک عکس، یک منظره، یا حتی حالتی از دید انسان مربوط باشد.
در معنای فیزیکی و بصری، «blurry» اغلب تجربهای است که هنگام ضعف بینایی یا در شرایط خاص نوری به وجود میآید. برای مثال، وقتی کسی دچار نزدیکبینی یا دوربینی باشد و عینک مناسب به چشم نزند، تصاویر برای او «blurry» به نظر میرسند. همینطور در عکاسی، اگر لنز دوربین بهدرستی تنظیم نشده باشد یا حرکت ناگهانی هنگام ثبت تصویر رخ دهد، نتیجهی کار عکسی تار خواهد بود. در این معنا، «blurry» مستقیماً به کیفیت ادراک بصری و وضوح دید مربوط میشود.
از منظر روانشناختی و ذهنی، «blurry» میتواند استعارهای از افکار یا احساسات نامشخص باشد. وقتی کسی میگوید ذهنش «blurry» است، معمولاً به حالتی اشاره دارد که در آن تمرکز ندارد، افکارش پراکندهاند یا وضوح کافی برای تصمیمگیری و اندیشیدن وجود ندارد. این کاربرد نشان میدهد که واژهی «blurry» فراتر از ادراک حسی، به تجربههای ذهنی و عاطفی نیز تعمیم یافته است.
در ادبیات و زبان هنری، «blurry» ابزاری برای ایجاد تصویرسازی شاعرانه یا هنری محسوب میشود. نویسندگان و شاعران ممکن است از این واژه برای توصیف لحظات خاطره، رؤیاها یا احساسات مبهم استفاده کنند. در چنین متونی، «blurry» نمادی از چیزی میشود که هم وجود دارد و هم در پردهای از ابهام پوشیده شده است؛ حالتی که بین واقعیت و خیال در نوسان است. این نوع کاربرد بر جذابیت و چندلایگی معنایی واژه میافزاید.
از جنبهی استعاری و فلسفی، «blurry» میتواند به شرایطی اشاره کند که مرزها و قطعیتها مشخص نیستند. زندگی در بسیاری از مواقع تصویری «blurry» دارد، زیرا آینده قابل پیشبینی نیست و انسان در میان احتمالات گوناگون حرکت میکند. این تعبیر میتواند هم بار منفی داشته باشد، به معنای سردرگمی و بیوضوحی، و هم بار مثبت، به معنای آزادی و امکان تفسیرهای گوناگون. به این ترتیب، واژهی «blurry» از یک توصیف سادهی بصری فراتر رفته و به نمادی از ابهام و پیچیدگی تجربهی انسانی بدل میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blurry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blurry