گذشتهی ساده:
dimmedشکل سوم:
dimmedسومشخص مفرد:
dimsوجه وصفی حال:
dimmingصفت تفضیلی:
dimmerصفت عالی:
dimmestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جای کم نور
خاطرهای محو و دور
مدتها پیش
بابدبینی نگاه کردن به
نظر مساعد نداشتن (نسبت به چیزی)، بدبین بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dim» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dim