فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Obfuscate

ˈɑːbfəskeɪt ˈɒbfəskeɪt

گذشته‌ی ساده:

obfuscated

شکل سوم:

obfuscated

سوم‌شخص مفرد:

obfuscates

وجه وصفی حال:

obfuscating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

گیج کردن، مبهم و تاریک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Don't obfuscate the main issue by giving unimportant details.

مطلب اصلی را با آوردن جزئیات کم‌اهمیت مبهم نکن.

to obfuscate one's reader

خواننده‌ی خود را دچار سردرگمی کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد obfuscate

  1. verb confuse
    Synonyms:
    puzzle confound perplex baffle muddle bewilder obscure complicate befuddle cloud darken fog fuddle becloud rattle

ارجاع به لغت obfuscate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obfuscate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obfuscate

لغات نزدیک obfuscate

پیشنهاد بهبود معانی