امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bewilder

bɪˈwɪldər bɪˈwɪldə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bewildered
  • شکل سوم:

    bewildered
  • سوم‌شخص مفرد:

    bewilders
  • وجه وصفی حال:

    bewildering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
گیج کردن، سردرگم کردن، گم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The fast movements of our forces bewildered the enemy.
- حرکات تند نیروهای ما دشمن را حیران کرد.
- the bewildering expansion of science in the last fifty years
- توسعه‌ی گیج‌کننده‌ی علم در پنجاه سال اخیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bewilder

  1. verb confuse
    Synonyms:
    addle baffle ball up befuddle bemuse confound daze disconcert distract floor fluster mess with one’s head mix up muddle mystify perplex puzzle rattle snow stump stupefy throw upset
    Antonyms:
    clear up explain orient

ارجاع به لغت bewilder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bewilder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bewilder

لغات نزدیک bewilder

پیشنهاد بهبود معانی