گذشتهی ساده:
confusedشکل سوم:
confusedسومشخص مفرد:
confusesوجه وصفی حال:
confusingمغشوش شدن، با هم اشتباه کردن، آسیمه کردن، گیج کردن، دستپاچه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The outbreak of war confused all our plans.
آغاز جنگ همهی نقشههای ما را به هم زد.
Her words confused me.
از حرفهای او ماتم برد.
His explanations confused me further.
توضیحات او مرا بیش از پیش گیج کرد.
Do not confuse him with his brother!
او را با برادرش اشتباه نکن!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confuse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confuse