گذشتهی ساده:
baffledشکل سوم:
baffledسومشخص مفرد:
bafflesوجه وصفی حال:
bafflingگیج یا گمراه کردن، مغشوش کردن، دستپاچه کردن،بینتیجه کردن، پریشانی، اهانت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She baffled all our attempts at finding her.
او همهی سعی ما را برای یافتنش مختل کرد.
The murders baffled the police.
آن آدمکشیها پلیس را سردرگم کرد.
We were baffled by many problems.
مشکلات زیادی سر راهمان سبز شد.
سپرک یا صفحهی موجگیر، موجگیر باک بنزین (و غیره)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «baffle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/baffle