امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Baffle

ˈbæfl ˈbæfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    baffled
  • شکل سوم:

    baffled
  • سوم‌شخص مفرد:

    baffles
  • وجه وصفی حال:

    baffling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
گیج یا گمراه کردن، مغشوش کردن، دستپاچه کردن،بی‌نتیجه کردن، پریشانی، اهانت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She baffled all our attempts at finding her.
- او همه‌ی سعی ما را برای یافتنش مختل کرد.
- The murders baffled the police.
- آن آدمکشی‌ها پلیس را سردرگم کرد.
- We were baffled by many problems.
- مشکلات زیادی سر راهمان سبز شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد baffle

  1. verb perplex
    Synonyms:
    addle amaze astound befuddle bewilder buffalo confound confuse daze disconcert dumbfound elude embarrass faze floor get mix up muddle mystify nonplus puzzle rattle stick stump stun throw
    Antonyms:
    clear up enlighten explain
  1. verb hinder
    Synonyms:
    beat block check circumvent dash defeat disappoint foil frustrate impede obstruct prevent ruin thwart upset
    Antonyms:
    abet aid assist encourage help relieve support

Collocations

  • baffleplate

    سپرک یا صفحه‌ی موج‌گیر، موج‌گیر باک بنزین (و غیره)

ارجاع به لغت baffle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baffle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baffle

لغات نزدیک baffle

پیشنهاد بهبود معانی