از زیر دست در رفتن، شانه خالی کردن، روگردانیدن، سرپیچیدن
to elude one's responsibilities
از مسئولیتهای خود شانه خالی کردن
Success always seems to elude him no matter how hard he tries.
به نظر میرسد که موفقیت همیشه از او رو میگرداند، مهم نیست که چقدر تلاش میکند.
در رفتن، فرار کردن، گریختن، طفره رفتن، حاشیه رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The thief eluded the police.
دزد از دست پلیس فرار کرد.
Despite his best efforts, he could not elude the haunting memories of his past.
باوجود تمام تلاشهایش، او نتوانست از خاطرات تلخ گذشتهاش فرار کند.
از ذهن پریدن، از یاد رفتن
The answer to the question eludes me; I can't recall it.
پاسخ این سوال از ذهن من پرید؛ نمیتوانم آن را به یاد بیاورم.
His name eludes me.
اسمش را به یاد نمیآورم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elude» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elude