Shuck

ʃʌk ʃʌk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
پوسته، سبوس، پوست نخود و غیره، زدودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- It's not worth shucks.
- یک غاز هم نمی‌ارزد.
- to shuck one's clothes
- لباس خود را کندن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shuck

  1. verb To let go or get rid of as being useless or defective, for example.
    Synonyms: ditch, jettison, Also used with off: discard, dispose of, dump, discard, junk, scrap, husk, throw away, peel, throw out, pod, chuck, remove, shed, shell, strip, worthless
  2. noun Material consisting of seed coverings and small pieces of stem or leaves that have been separated from the seeds
    Synonyms: husk, pod, chaff, leaf, stalk, straw, stubble

ارجاع به لغت shuck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shuck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shuck

لغات نزدیک shuck

پیشنهاد بهبود معانی