فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stalk

stɒːk stɔːk

گذشته‌ی ساده:

stalked

شکل سوم:

stalked

سوم‌شخص مفرد:

stalks

وجه وصفی حال:

stalking

شکل جمع:

stalks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

خرامیدن، قدم زدن و حرکت کردن با احتیاط، راه رفتن (ارواح و شیاطین)، کمین کردن، ساق، ساقه، پایه، چیزی شبیه ساقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He got up angrily and stalked out of the room.

با خشم از جا برخاست و با قدم های بلند از اتاق خارج شد.

Plague stalks across the land.

طاعون سر تا سر ناحیه را فرا گرفته است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They hunt deer by stalking.

آنان با تعقیب مخفیانه آهو صید می‌کنند.

A tiger stalks its prey.

پلنگ با کمین کردن طعمه‌ی خود را می‌گیرد.

to stalk an enemy patrol

افراد دشمن را مخفیانه تعقیب کردن

the stalk of a leaf

ساقه‌ی برگ

a stalk of wheat

ساقه‌ا‌ی گندم

beanstalk

استاک لوبیا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stalk

  1. noun stem of plant
    Synonyms:
    trunk stem support shaft axis upright spike twig reed spire pedicel pedicle helm bent
  1. verb follow, creep up on
    Synonyms:
    chase pursue hunt track trail shadow approach tail walk up to haunt pace creep up on drive flush out stride striddle ambush

ارجاع به لغت stalk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stalk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stalk

لغات نزدیک stalk

پیشنهاد بهبود معانی