فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Spire

spaɪr spaɪə

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive

منار مخروطی، ساقه باریک، مارپیچ، نوک‌تیز شدن، مخروطی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Seeds spire under suitable conditions.

تحت شرایط مناسب دانه می‌روید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spire

  1. noun a tall tower that forms the superstructure of a building (usually a church or temple) and that tapers to a point at the top
    Synonyms:
    tower top peak summit point pinnacle steeple belfry apex cone spear blade stalk shoot sprout curl

ارجاع به لغت spire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spire

لغات نزدیک spire

پیشنهاد بهبود معانی