امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sprout

spraʊt spraʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sprouted
  • شکل سوم:

    sprouted
  • سوم‌شخص مفرد:

    sprouts
  • وجه وصفی حال:

    sprouting
  • شکل جمع:

    sprouts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
جوانه زدن، سبز شدن، غنچه کردن، شکفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The seeds will sprout in a few days.
- دانه‌ها در عرض چند روز جوانه می‌زنند.
- The seeds sprout and grow into beautiful flowers.
- دانه‌ها جوانه می‌زنند و به گل‌های زیبا تبدیل می‌شوند.
verb - intransitive informal
ناگهان رونق گرفتن (گل دادن)، ناگهان پدیدار شدن
- Wildflowers sprout after the spring rain.
- گل‌های وحشی پس‌ از باران بهاری ناگهان پدیدار می‌شوند.
- Overnight, mushrooms sprouted in the damp forest.
- در طول شب، قارچ‌ها در جنگل مرطوب ناگهان رونق گرفتند.
noun countable
گیاه‌شناسی جوانه
- I carefully watered the sprout every day to help it grow.
- هر روز جوانه را بااحتیاط آبیاری کردم تا به رشد آن کمک کنم.
- The tiny sprout emerged from the soil.
- جوانه‌ی کوچک از خاک بیرون آمد.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی کلم بروکسل، کلم غنچه‌ای، کلم دکمه‌ای، کلم فندقی
- Each stalk produced several tiny sprouts that we harvested for our meal.
- هر ساقه چندین کلم بروکسل کوچک تولید کرد که برای وعده‌ی غذایی خود برداشت کردیم.
- My mom always made me finish my sprouts before leaving the table.
- مادرم همیشه من را مجبور می‌کرد که قبل‌از ترک میز کلم بروکسل‌هایم را تمام کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sprout

  1. verb develop
    Synonyms: bud, burgeon, germinate, grow, push, shoot, shoot up, spring, take root, vegetate
    Antonyms: die, shrink, shrivel

ارجاع به لغت sprout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sprout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sprout

لغات نزدیک sprout

پیشنهاد بهبود معانی