چروک شدن، جمع شدن، کوچک شدن، آب رفتن، کاهش یافتن
If you wash these trousers; they will shrink.
اگر این شلوار را بشوری، آب خواهد رفت.
When one gets old one's body shrinks.
آدم که پیر شد، جثهاش کوچک میشود.
The company's sales have shrunk.
فروش شرکت کاهش یافته است.
shrinking incomes
درآمدهای در حال نقصان
ادبی عقب کشیدن، پس کشیدن، دور شدن (از ترس)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When she saw his angry face, she shrank from him.
وقتی چهرهی خشمناک او را دید از او دور شد.
She shrank in horror at the sight of the blood.
با دیدن خون، با وحشت عقب کشید.
He doesn't even shrink from hurting his own children.
او حتی از آزار دادن فرزندان خودش ابا ندارد.
طفره رفتن، فرار کردن، اجتناب کردن، شانه خالی کردن، گریزان بودن
I won’t shrink from telling him the truth, even if it hurts.
از گفتن حقیقت به او فرار نمیکنم، حتی اگر ناراحتش کند.
The company shrank from making a risky investment.
شرکت از سرمایهگذاری پرخطر اجتناب کرد.
He doesn’t shrink from making tough decisions.
او از گرفتن تصمیمات سخت طفره نمیرود.
to shrink from doing one's duty
در انجام وظیفهی خود قصور کردن
روانپزشک
The character in the movie was ordered by the court to see a shrink.
شخصیت فیلم مجبور شد طبق حکم دادگاه به روانپزشک مراجعه کند.
She jokes that her shrink knows her better than her family does.
شوخی میکند که روانپزشکش او را بهتر از خانوادهاش میشناسد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shrink» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrink