آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Concentrate

    ˈkɑːnsntreɪt ˈkɒnsntreɪt

    گذشته‌ی ساده:

    concentrated

    شکل سوم:

    concentrated

    سوم‌شخص مفرد:

    concentrates

    وجه وصفی حال:

    concentrating

    شکل جمع:

    concentrates

    معنی concentrate | جمله با concentrate

    verb - transitive B1

    متمرکز کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Industry should not be concentrated in our town.

    صنایع نباید در شهر ما متمرکز شوند.

    Power is concentrated in a few hands.

    قدرت در دست‌های معدودی متمرکز شده است.

    verb - intransitive

    تمرکز کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The government should concentrate more on education.

    دولت باید به آموزش و پرورش توجه بیشتری بکند.

    Concentrate on your driving!

    حواست را جمع رانندگی بکن!

    noun

    تغلیظ، عصاره

    orange juice concentrate

    عصاره‌ی پرتقال

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد concentrate

    1. verb think about closely
      Synonyms:
      consider closely think hard study focus contemplate ponder meditate ruminate examine scrutinize attend weigh apply focus attention give attention direct attention muse rivet fix attention occupy thoughts center put mind to fixate settle establish put need get on the beam intensify peruse sweat hammer brood over be engrossed in bring to bear rack one’s brains crack one’s brains pour it on hammer away at head trip knuckle down set
    1. verb gather, collect
      Synonyms:
      collect gather assemble combine unify integrate consolidate amass accumulate cluster heap store pile compact compress contract narrow reduce intensify focus centralize congregate converge muster crowd huddle swarm localize mass embody eliminate cramp draw together hoard agglomerate aggregate congest constrict focalize zero in bunch coalesce conglomerate garner get to the meat salt away strengthen forgather
      Antonyms:
      scatter disperse

    لغات هم‌خانواده concentrate

    noun
    concentration
    adjective
    concentrated
    verb - transitive
    concentrate

    سوال‌های رایج concentrate

    گذشته‌ی ساده concentrate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده concentrate در زبان انگلیسی concentrated است.

    شکل سوم concentrate چی میشه؟

    شکل سوم concentrate در زبان انگلیسی concentrated است.

    شکل جمع concentrate چی میشه؟

    شکل جمع concentrate در زبان انگلیسی concentrates است.

    وجه وصفی حال concentrate چی میشه؟

    وجه وصفی حال concentrate در زبان انگلیسی concentrating است.

    سوم‌شخص مفرد concentrate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد concentrate در زبان انگلیسی concentrates است.

    ارجاع به لغت concentrate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «concentrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concentrate

    لغات نزدیک concentrate

    • - concentative
    • - concenter
    • - concentrate
    • - concentrate the mind
    • - concentrated
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.