آخرین به‌روزرسانی:

Centralize

ˈsentrəlaɪz ˈsentrəlaɪz

گذشته‌ی ساده:

centralized

شکل سوم:

centralized

سوم‌شخص مفرد:

centralizes

وجه وصفی حال:

centralizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

تمرکز دادن، در مرکز جمع کردن

adverb

متمرکز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He established a strong centralized state.

او دولت مرکزی نیرومندی را بنیان نهاد.

They were against the centralization of economic decision-making in the capital.

آن‌ها مخالف تمرکز تصمیم‌گیری اقتصادی در پایتخت بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد centralize

  1. verb concentrate, draw toward a point
    Synonyms:
    gather focus assemble unify consolidate integrate organize incorporate accumulate converge condense compact amalgamate streamline systematize rationalize concenter
    Antonyms:
    scatter disperse decentralize

لغات هم‌خانواده centralize

  • verb - transitive
    center, centralize

سوال‌های رایج centralize

گذشته‌ی ساده centralize چی میشه؟

گذشته‌ی ساده centralize در زبان انگلیسی centralized است.

شکل سوم centralize چی میشه؟

شکل سوم centralize در زبان انگلیسی centralized است.

وجه وصفی حال centralize چی میشه؟

وجه وصفی حال centralize در زبان انگلیسی centralizing است.

سوم‌شخص مفرد centralize چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد centralize در زبان انگلیسی centralizes است.

ارجاع به لغت centralize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «centralize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/centralize

لغات نزدیک centralize

پیشنهاد بهبود معانی