فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rationalize

ˈræʃnəlaɪz ˈræʃnəlaɪz

گذشته‌ی ساده:

rationalized

شکل سوم:

rationalized

سوم‌شخص مفرد:

rationalizes

وجه وصفی حال:

rationalizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb

به‌طور عقلی توجیه کردن

verb - transitive adverb

بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن، منطقی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He is trying to rationalize his addiction.

او می‌کوشد اعتیاد خود را توجیه کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rationalize

  1. verb make excuse; justify
    Synonyms:
    justify explain away excuse account for explain vindicate reconcile extenuate reason deliberate think resolve think through reason out intellectualize make allowance give alibi apply logic cop out cop a plea excise

لغات هم‌خانواده rationalize

  • verb - transitive
    rationalize

ارجاع به لغت rationalize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rationalize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rationalize

لغات نزدیک rationalize

پیشنهاد بهبود معانی