گذشتهی ساده:
extenuatedشکل سوم:
extenuatedسومشخص مفرد:
extenuatesوجه وصفی حال:
extenuatingرقیق کردن، تخفیف دادن، کاستن از، کم کردن، کوچک کردن، نازک کردن، کمتقصیر قلمدادکردن، کمارزش قلمداد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
methods for extenuating the air
روشهای رقیق کردن هوا
The peasants were extenuated by hunger.
گرسنگی روستاییان را نحیف کرده بود.
extenuating circumstances
شرایط تخفیفدهنده (ی جرم)
No excuse could extenuate the seriousness of his crime.
هیچ بهانهای شدت جرم او را کم نمیکرد.
not by extenuating or by exaggerating the damages sustained
نه از راه اندکشماری یا بزرگشماری خسارت وارده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extenuate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extenuate