فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Downplay

ˈdaʊnpleɪ ˌdaʊnˈpleɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    کم‌اهمیت (یا ارزش) جلوه دادن
    • - They tried to downplay the importance of the embassy's closing.
    • - آنان کوشیدند بسته شدن سفارت را کم‌اهمیت جلوه دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد downplay

  1. verb minimize
    Synonyms: attach little importance to, deemphasize, devalue, give little weight to, lessen, make light of, play down, soften, think nothing of, whitewash

ارجاع به لغت downplay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downplay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downplay

لغات نزدیک downplay

پیشنهاد بهبود معانی