گذشتهی ساده:
whitewashedشکل سوم:
whitewashedسومشخص مفرد:
whitewashesوجه وصفی حال:
whitewashingشکل جمع:
whitewashesدوغاب، سفیدکاری کردن، ماستمالی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to whitewash a wall
دیواری را سفید کردن
The report was nothing but a whitewash.
آن گزارش چیزی جز ماستمالی نبود.
The government first tried to whitewash the scandal.
در آغاز دولت کوشید که آن رسوایی را ماستمالی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whitewash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whitewash