فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whitewash

-wɒːʃ / / -wɑːʃ ˈwaɪtwɒʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whitewashed
  • شکل سوم:

    whitewashed
  • سوم شخص مفرد:

    whitewashes
  • وجه وصفی حال:

    whitewashing
  • شکل جمع:

    whitewashes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    دوغاب، سفیدکاری کردن، ماست‌مالی کردن
    • - to whitewash a wall
    • - دیواری را سفید کردن
    • - The report was nothing but a whitewash.
    • - آن گزارش چیزی جز ماست‌مالی نبود.
    • - The government first tried to whitewash the scandal.
    • - در آغاز دولت کوشید که آن رسوایی را ماست‌مالی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whitewash

  1. verb cover up the truth
    Synonyms: blanch, camouflage, conceal, exonerate, extenuate, gloss over, launder, liberate, make light of, paint, palliate, sugarcoat, suppress, varnish, veneer, vindicate, white, whiten
    Antonyms: expose, reveal, tell truth

ارجاع به لغت whitewash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whitewash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whitewash

لغات نزدیک whitewash

پیشنهاد بهبود معانی