گذشتهی ساده:
vindicatedشکل سوم:
vindicatedسومشخص مفرد:
vindicatesوجه وصفی حال:
vindicatingحمایت کردن از، پشتیبانی کردن از، دفاع کردن از،محقق کردن، اثبات بیگناهی کردن، توجیه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The testimony of three students vindicated him completely.
شهادت سه نفر از دانشجویان حق را کاملاً به او داد.
His negative attitude vindicated his resentment.
نگرش منفی او دلخوری او را نشان میداد.
He vindicated his right to criticise the party's policies.
او از حق خود نسبت به انتقاد از روشهای حزب دفاع کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vindicate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vindicate